با این دفاع سرسختانه از یکی از مهمترین کمدیهای سخیف این سالها، توضیح خواستن از یکی از تهیهکنندگان شاخص سینمای عامهپسند در مورد دلایل سیر نفوذی فاحش این سینما، منتفی به نظر میرسید. پرسیدن اینکه چگونه مسیری که با «آواز تهران» و «نیش» آغاز شد و با «آواز قو» به اوج رسید، حالا به «دردسر بزرگ» ختم شده، از سازنده این فیلمها مفهومی ندارد. با آسیبشناسی ابتدا باید آسیب را پذیرفت و بعد به درمانش فکر کرد. کسی که جراحت به این عمیقی را نمیبیند چگونه میتوان او را متقاعد کرد که برای درمان، خودش را به یک بیمارستان برساند؟
قبح ماجرا آنقدر ریخته که حتی نمایش بخشی از صحنههای فیلمفارسیهای امروزین با فیلمفارسیهای قدیمی که به قول فریدون جیرانی حتی دکوپاژ آنها پلان به پلان تقلید شده هم باعث پذیرش کپیبرداری نمیشود؛ چنان که سازنده «شارلاتان» صراحتا گفت که از فیلم «یکهبزن» (رضا صفایی 1344) کپیبرداری نکردهاست. حملههای عصبی «شارلاتان»ساز به منتقدان و کلا همه کسانی که از کمدیهای سخیف انتقاد میکنند، نشان داد راهی برای گفتوگو وجود ندارد.
هر انتقادی از فیلمفارسی (عمر دکتر هوشنگ کاووسی مستدام باد که بعد از 50سال واژه ابداعیاش همچنان جواب میدهد) به تخریب سینمای ایران تعبیر میشود. آیا سینمای ایران همان فیلمفارسی است؟ اگر فیلمهای اکران شده را ملاک قرار دهیم باید گفت بخش قابل توجهی از این سینما را محصولات فیلمفارسی تشکیل میدهند؛ پس از گذشت 3دهه مسیری طی شده که حاصلش بیشتر تأثر برانگیز است تا تحسینآمیز.
این همان سینمایی است که روزگاری مهمترین سفیر فرهنگی جمهوری اسلامی در محافل بینالمللی محسوب میشد؟ سینمایی که دولت همچنان بر آن سیطره تام و تمام دارد، باید چنین در دامن کلیشهها فروغلتد؟ خوابیدن در باد پسند عامه در نهایت به محصولاتی منجر شده که دیگر حتی عامیترین مخاطب نیز علاقهای به تماشایش نشان نمیدهد. «شارلاتان»ساز اما همچنان با گردن افراشته از محصولاتش دفاع میکند. ابایی هم ندارد هر توهینی که به ذهنش میرسد را به زبان آورد و بگوید مردم نمیدانند منتقد، خوردنی است یا پوشیدنی!
مردم اگر هم نقد نخوانند اینقدر میفهمند که این فیلمهای سطحی و پوچ، نامشان هرچه باشد، سینما نیست. فیلمفارسیساز که امروز عصبیتر از همیشه به نظر میرسد، ضربه کاری را از همین قهر مردم خورده است که مانند کلاهمخملیهای زیر بازارچه نفسکش میطلبد و فریاد میکشد که «جمع کنید بساطتان را!»
آیا میشود یک بار برای همیشه امیدوار بود که زره فولادین فیلمفارسی از تنش خارج شود؟ که دیگر رویینتن نباشد و جمع کند بساطش را و دست از سر سینمای این دیار بردارد؟ یا نه، فیلمفارسیساز باز هم راهش را پیدا میکند و کمدی سخیف نشد، نوع دیگری را علم میکند و به کاسبی مشغول میشود؟ کاش اینگونه نباشد.